زناشویی

چرا در برخی روابط، یکی از طرفین حس می‌کند که باید همیشه کنترل کند؟

در روابط انسانی، به ویژه روابط عاطفی و زناشویی، گاهی اوقات شاهد رفتارهایی هستیم که در آن یک طرف تلاش می‌کند تا بر دیگری تسلط یافته و رفتارها، تصمیمات و حتی احساسات او را کنترل کند. این رفتار می‌تواند ریشه در عوامل مختلفی داشته باشد که در این مطلب به بررسی ۱۵ نکته مهم در این زمینه می‌پردازیم. درک این عوامل می‌تواند به شناخت بهتر این رفتارها و یافتن راه‌حل‌هایی برای بهبود روابط کمک کند.

  • ترس از دست دادن:

    فرد کنترل‌گر ممکن است عمیقاً از دست دادن رابطه بترسد و کنترل را راهی برای جلوگیری از جدایی یا خیانت بداند.
  • ناامنی عاطفی:

    احساس ناامنی و عدم اعتماد به نفس می‌تواند فرد را به سمت کنترل‌گری سوق دهد، زیرا با کنترل دیگری سعی در پوشاندن ضعف‌های خود دارد.
  • تجربیات گذشته:

    تجربیات منفی در روابط قبلی، مانند خیانت یا رها شدن، می‌تواند ترس از تکرار آن را در فرد ایجاد کرده و او را به سمت کنترل‌گری سوق دهد.
  • باورهای نادرست درباره عشق:

    برخی افراد باور دارند که عشق یعنی مالکیت و کنترل طرف مقابل و هر چه بیشتر بتوانند او را کنترل کنند، بیشتر دوستش دارند.
  • مشکلات مربوط به کودکی:

    تجربه کنترل‌گری در کودکی، چه از طرف والدین و چه از طرف دیگر اعضای خانواده، می‌تواند فرد را به سمت الگوبرداری از این رفتارها سوق دهد.
  • اختلالات شخصیتی:

    در برخی موارد، رفتار کنترل‌گرانه می‌تواند نشانه اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت وسواسی-اجباری یا اختلال شخصیت مرزی باشد.
  • نیاز به قدرت:

    برخی افراد نیاز شدیدی به قدرت و کنترل دارند و رابطه را به عنوان فرصتی برای اعمال این قدرت می‌بینند.
  • عدم اعتماد به نفس:

    فرد کنترل‌گر ممکن است اعتماد به نفس کافی نداشته باشد و با کنترل دیگری سعی کند احساس ارزشمندی کند.
  • مشکلات ارتباطی:

    ناتوانی در برقراری ارتباط موثر و بیان نیازها و احساسات می‌تواند فرد را به سمت کنترل‌گری سوق دهد.
  • ترس از آسیب‌پذیری:

    نشان دادن آسیب‌پذیری و ضعف می‌تواند برای برخی افراد بسیار دشوار باشد و کنترل را راهی برای محافظت از خود در برابر آسیب‌های احتمالی می‌دانند.
  • مشکلات حل مسئله:

    ناتوانی در حل مشکلات به صورت سازنده می‌تواند فرد را به سمت کنترل‌گری سوق دهد، زیرا با کنترل سعی می‌کند از بروز مشکلات جلوگیری کند.
  • فرهنگ و باورهای اجتماعی:

    در برخی فرهنگ‌ها، کنترل‌گری در روابط (به ویژه از طرف مردان نسبت به زنان) به عنوان یک رفتار طبیعی و پذیرفته‌شده تلقی می‌شود.
  • فشار اجتماعی:

    فشارهای اجتماعی و خانوادگی برای داشتن یک رابطه “کاملا مطلوب” می‌تواند فرد را به سمت کنترل‌گری سوق دهد.
  • عادت:

    کنترل‌گری می‌تواند به یک عادت تبدیل شود و فرد بدون آگاهی از تاثیرات منفی آن، به این رفتار ادامه دهد.
  • عدم آگاهی از رفتار:

    گاهی اوقات فرد کنترل‌گر از تاثیرات منفی رفتارهای خود آگاه نیست و تصور می‌کند که فقط به فکر منافع طرف مقابل است.

این دلایل می‌توانند به صورت ترکیبی و با شدت‌های مختلف در افراد مختلف بروز کنند. شناخت این عوامل گام اول در بهبود روابطی است که با مشکل کنترل‌گری مواجه هستند. با آگاهی از ریشه این رفتارها، می‌توان به دنبال راه‌حل‌هایی برای مقابله با آنها و ایجاد روابط سالم‌تر و برابرتر بود.

1. ناامنی و ترس از دست دادن

شاید مهم‌ترین دلیل کنترل‌گری در یک رابطه، احساس ناامنی و ترس از دست دادن طرف مقابل باشد.فرد کنترل‌گر می‌ترسد که شریک زندگی‌اش او را ترک کند، به همین دلیل سعی می‌کند با کنترل رفتارها و تصمیمات او، از این اتفاق جلوگیری کند.این ناامنی می‌تواند ریشه در تجربیات گذشته، مانند روابط ناموفق قبلی یا طرد شدن در دوران کودکی داشته باشد.فرد کنترل‌گر ممکن است به طور مداوم به دنبال اطمینان خاطر باشد و از کوچک‌ترین تغییر در رفتار شریک زندگی‌اش احساس خطر کند.این ترس می‌تواند به حسادت بیمارگونه و سوءظن بی‌دلیل منجر شود.

در واقع، فرد کنترل‌گر با کنترل دیگری، سعی می‌کند ترس‌های درونی خود را التیام بخشد، اما این کار معمولاً نتیجه عکس می‌دهد.

او ناخودآگاه در حال تخریب رابطه‌ای است که می‌خواهد حفظ کند.ترس از دست دادن، هسته‌ی اصلی بسیاری از رفتارهای کنترل‌گرانه است.

2. اعتماد به نفس پایین

افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است برای جبران این نقص، به کنترل دیگران روی بیاورند.آنها فکر می‌کنند که با کنترل شریک زندگی‌شان، می‌توانند احساس ارزشمندی و قدرت کنند.این افراد ممکن است خود را لایق عشق و احترام ندانند و به همین دلیل، دائماً نگران این باشند که شریک زندگی‌شان آنها را ترک کند.آنها ممکن است به طور ناخودآگاه به دنبال تایید و تحسین دیگران باشند و با کنترل آنها، این نیاز را برآورده کنند.اعتماد به نفس پایین می‌تواند باعث شود که فرد احساس کند کنترل کمی بر زندگی خود دارد و به همین دلیل، سعی می‌کند با کنترل دیگران، این کمبود را جبران کند.

کنترل‌گری در این حالت، نوعی مکانیسم دفاعی برای پنهان کردن احساسات ناخوشایند درونی است.

فرد کنترل‌گر در واقع در حال پوشاندن ضعف‌های خود با قدرت‌نمایی است.ارتباط مستقیمی بین اعتماد به نفس پایین و میل به کنترل‌گری وجود دارد.

3. تجربیات گذشته

تجربیات دوران کودکی و روابط قبلی می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری رفتارهای کنترل‌گرانه داشته باشند.فردی که در کودکی شاهد کنترل‌گری والدین خود بوده، ممکن است این الگو را در روابط بزرگسالی خود تکرار کند.در ضمن، روابط ناموفق قبلی که با خیانت، دروغ یا بی‌احترامی همراه بوده‌اند، می‌توانند باعث ایجاد ناامنی و ترس در فرد شوند و او را به سمت کنترل‌گری سوق دهند.فرد ممکن است به دلیل تجربیات گذشته، به سختی به دیگران اعتماد کند و برای محافظت از خود، سعی کند کنترل رابطه را در دست بگیرد.این تجربیات می‌توانند به طور ناخودآگاه در ذهن فرد نقش ببندند و رفتارهای او را تحت تاثیر قرار دهند.

الگوهای رفتاری آموخته شده در دوران کودکی، تاثیر بسزایی در روابط بزرگسالی دارند.

ترس از تکرار تجربیات تلخ گذشته، محرک قوی برای کنترل‌گری است.بازبینی و تحلیل تجربیات گذشته با کمک متخصص، می‌تواند به رهایی از الگوهای مخرب کمک کند.

4. نیاز به قدرت و برتری

برخی افراد، به طور کلی نیاز زیادی به قدرت و برتری دارند و سعی می‌کنند این نیاز را در روابط خود نیز ارضا کنند. آنها ممکن است از کنترل دیگران لذت ببرند و احساس کنند که با این کار، برتری خود را به نمایش می‌گذارند. این افراد ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و تحسین دیگران باشند و با کنترل آنها، این نیاز را برآورده کنند. آنها ممکن است از تحقیر و کوچک شمردن دیگران لذت ببرند و با این کار، احساس قدرت کنند. نیاز به قدرت و برتری، می‌تواند ریشه در عقده‌های روانی و احساسات سرکوب شده داشته باشد. فرد کنترل‌گر در این حالت، از رابطه به عنوان ابزاری برای ارضای نیازهای خود استفاده می‌کند. او به جای برابری و احترام متقابل، به دنبال سلطه و فرمانروایی است. این نوع کنترل‌گری، بسیار مخرب و آسیب‌زا است.

5. عدم توانایی در ابراز احساسات

افرادی که نمی‌توانند به درستی احساسات خود را ابراز کنند، ممکن است به جای آن، به کنترل دیگران روی بیاورند. آنها ممکن است به جای اینکه به شریک زندگی‌شان بگویند که چه احساسی دارند، سعی کنند با کنترل رفتارهای او، این احساسات را مدیریت کنند. این افراد ممکن است از ابراز احساسات خود بترسند، زیرا می‌ترسند که آسیب‌پذیر به نظر برسند یا مورد قضاوت قرار گیرند. عدم توانایی در ابراز احساسات، می‌تواند باعث ایجاد سوءتفاهم و درگیری در رابطه شود. فرد کنترل‌گر در این حالت، به جای برقراری ارتباط سالم، به دنبال کنترل و اجبار است. ابراز صحیح احساسات، کلید اصلی برقراری ارتباط موثر و سالم است. مهارت‌های ارتباطی، نقش مهمی در جلوگیری از رفتارهای کنترل‌گرانه دارند. به جای کنترل، باید یاد بگیریم که چگونه احساسات خود را به درستی بیان کنیم.

6. کمال‌گرایی

کمال‌گرایی یکی دیگر از دلایل پنهان کنترل‌گری است.فرد کمال‌گرا اصرار دارد که همه چیز طبق برنامه و به بهترین شکل ممکن پیش برود.او در مورد جزئیات وسواس دارد و از هرگونه انحراف از برنامه ناراحت می‌شود.این رفتار می‌تواند در رابطه به شکل کنترل کردن فعالیت‌ها و تصمیمات طرف مقابل بروز پیدا کند.فرد کمال‌گرا تحمل اشتباهات را ندارد و سعی می‌کند با کنترل، از بروز هرگونه خطا جلوگیری کند.این رفتار نه تنها برای طرف مقابل آزاردهنده است، بلکه برای خود فرد کمال‌گرا نیز استرس‌زا است.

کمال‌گرایی غیرمنطقی، رابطه‌ای سالم را مختل می‌کند.

نوشته های مشابه

پذیرش نقص‌ها و اشتباهات، گامی مهم در کاهش رفتارهای کنترل‌گرانه است.فرد باید یاد بگیرد که انعطاف‌پذیر باشد و اجازه دهد که دیگران نیز نظرات و تصمیمات خود را داشته باشند.کمال‌گرایی افراطی، سمی است و باید درمان شود.

7. اختلالات شخصیتی

در برخی موارد، کنترل‌گری می‌تواند نشانه‌ای از یک اختلال شخصیتی مانند اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) یا اختلال شخصیت خودشیفته باشد. این اختلالات می‌توانند باعث شوند که فرد رفتارهای کنترل‌گرانه و سلطه‌جویانه از خود نشان دهد. افراد مبتلا به این اختلالات، معمولاً در درک احساسات دیگران مشکل دارند و نمی‌توانند روابط سالم و صمیمانه‌ای برقرار کنند. تشخیص و درمان این اختلالات، نیازمند کمک تخصصی روانپزشک و روانشناس است. رفتارهای ناشی از اختلالات شخصیتی، اغلب غیرقابل کنترل و آزاردهنده هستند. درمان شناختی رفتاری (CBT) می‌تواند در بهبود این اختلالات موثر باشد. آگاهی از وجود اختلال و پذیرش نیاز به درمان، اولین قدم برای تغییر است. این اختلالات، نیازمند مداخلات تخصصی و طولانی مدت هستند.

8. حسادت

حسادت یک احساس طبیعی است، اما وقتی از حد اعتدال خارج شود، می‌تواند به رفتارهای کنترل‌گرانه منجر شود. فرد حسود ممکن است به طور مداوم شریک زندگی خود را چک کند، از او بخواهد که به سوالات او پاسخ دهد و او را از ارتباط با دیگران منع کند. حسادت بیمارگونه، ریشه در ناامنی و ترس از دست دادن دارد. این نوع حسادت، نه تنها برای طرف مقابل آزاردهنده است، بلکه برای خود فرد حسود نیز رنج‌آور است. مقابله با حسادت، نیازمند افزایش اعتماد به نفس و کار کردن روی احساسات ناامنی است. مشاوره و روان‌درمانی می‌تواند در مدیریت حسادت موثر باشد. یادگیری تکنیک‌های آرام‌سازی و کنترل خشم، به کاهش رفتارهای ناشی از حسادت کمک می‌کند. رابطه‌ای که بر پایه حسادت بنا شده باشد، محکوم به شکست است.

9. نیاز به تایید مداوم

برخی افراد به شدت نیازمند تایید و تحسین دیگران هستند و این نیاز می‌تواند به کنترل‌گری در رابطه منجر شود.این افراد ممکن است با کنترل تصمیمات و رفتارهای شریک زندگی خود، سعی کنند او را به فردی تبدیل کنند که مورد تایید و تحسین دیگران قرار گیرد.این افراد معمولاً در کودکی، به اندازه کافی مورد توجه و محبت قرار نگرفته‌اند و به همین دلیل، به طور مداوم به دنبال تایید دیگران هستند.نیاز به تایید مداوم، ریشه در کمبود اعتماد به نفس و احساس ناامنی دارد.فرد باید یاد بگیرد که ارزش خود را از درون بیابد و نیازی به تایید دیگران نداشته باشد.

مشاوره و روان‌درمانی می‌تواند در افزایش اعتماد به نفس و کاهش نیاز به تایید دیگران موثر باشد.

پذیرش خود و دوست داشتن خود، گامی مهم در رهایی از این نیاز است.رابطه‌ای که در آن یک طرف به طور مداوم به دنبال تایید طرف دیگر باشد، رابطه سالمی نیست.

10. عدم وجود مرزهای مشخص

در روابطی که مرزهای مشخصی وجود ندارد، احتمال بروز رفتارهای کنترل‌گرانه بیشتر است. وقتی هر دو طرف نمی‌دانند که چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نیست، یکی از طرفین ممکن است به طور ناخودآگاه شروع به کنترل طرف مقابل کند. تعیین مرزهای مشخص، به هر دو طرف کمک می‌کند تا فضای شخصی و استقلال خود را حفظ کنند. مرزها باید واضح، محترمانه و قابل مذاکره باشند. عدم وجود مرزها، می‌تواند به سوء استفاده و سلطه منجر شود. صحبت کردن در مورد انتظارات و نیازها، گامی مهم در تعیین مرزها است. مرزها باید متناسب با نیازهای هر دو طرف تعیین شوند. رابطه‌ای که در آن مرزها رعایت نشوند، رابطه سالمی نیست.

11. ناتوانی در حل مسئله

برخی افراد به جای اینکه به دنبال حل مسائل و اختلافات خود باشند، به کنترل دیگران روی می‌آورند. آنها فکر می‌کنند که با کنترل شریک زندگی خود، می‌توانند مشکلات را حل کنند، در حالی که این کار فقط باعث تشدید آنها می‌شود. ناتوانی در حل مسئله، ریشه در عدم مهارت‌های ارتباطی و عدم توانایی در مدیریت احساسات دارد. فرد باید یاد بگیرد که چگونه به طور سازنده با مشکلات روبرو شود و به جای کنترل، به دنبال راه حل باشد. آموزش مهارت‌های حل مسئله و ارتباط موثر، می‌تواند به کاهش رفتارهای کنترل‌گرانه کمک کند. مشاوره زوج‌درمانی می‌تواند در بهبود مهارت‌های حل مسئله و برقراری ارتباط سالم موثر باشد. کنترل، راه حل دائمی برای مشکلات نیست. حل مسئله، نیازمند همکاری و مشارکت هر دو طرف است.

12. فقدان همدلی

بهبود روابط زناشویی همدلی، توانایی درک و اشتراک احساسات دیگران است. افرادی که فاقد همدلی هستند، نمی‌توانند احساسات شریک زندگی خود را درک کنند و به همین دلیل، ممکن است رفتارهای کنترل‌گرانه از خود نشان دهند. مهارت‌های رابطه زناشویی فقدان همدلی، باعث می‌شود که فرد نتواند نیازها و خواسته‌های شریک زندگی خود را درک کند و به آنها بی‌توجه باشد. همدلی، کلید اصلی برقراری ارتباط صمیمانه و احترام متقابل است. فرد باید تلاش کند تا خود را جای شریک زندگی خود بگذارد و دنیا را از دیدگاه او ببیند. خواندن کتاب، تماشای فیلم و گفتگو با دیگران می‌تواند به افزایش همدلی کمک کند. همدلی، مهارتی اکتسابی است و می‌توان آن را تقویت کرد. رابطه‌ای که در آن همدلی وجود نداشته باشد، رابطه سرد و بی‌روحی خواهد بود.

13. فشارهای اجتماعی و فرهنگی

در برخی جوامع، فشارهای اجتماعی و فرهنگی می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری رفتارهای کنترل‌گرانه داشته باشند. مثلا در برخی فرهنگ‌ها، مردان از قدرت بیشتری برخوردارند و انتظار می‌رود که زنان را کنترل کنند. این نوع فشارها، می‌توانند باعث شوند که فرد به طور ناخودآگاه رفتارهای کنترل‌گرانه از خود نشان دهد. آگاهی از این فشارها و تلاش برای تغییر آنها، گامی مهم در رهایی از رفتارهای کنترل‌گرانه است. فرد باید به این نکته توجه کند که هیچ کس حق ندارد دیگری را کنترل کند، صرف نظر از جنسیت، نژاد یا مذهب. بهبود روابط زناشویی تغییر باورهای غلط و سنتی، نیازمند تلاش جمعی و آگاهی‌بخشی است. برابری حقوق و احترام متقابل، باید اساس روابط باشد. رابطه‌ای که بر اساس تبعیض و سلطه بنا شده باشد، رابطه سالمی نیست.

14. مسائل مالی

مسائل مالی نیز می‌توانند به رفتارهای کنترل‌گرانه در رابطه منجر شوند. فردی که از نظر مالی به شریک زندگی خود وابسته است، ممکن است احساس کند که باید او را کنترل کند تا از دست دادن حمایت مالی جلوگیری کند. در ضمن، فردی که از نظر مالی مستقل است، ممکن است از این استقلال برای کنترل شریک زندگی خود استفاده کند. استقلال مالی، به هر دو طرف کمک می‌کند تا از روابط ناسالم و وابسته دوری کنند. مدیریت صحیح مسائل مالی و شفافیت در این زمینه، می‌تواند به کاهش تنش و درگیری در رابطه کمک کند. صحبت کردن در مورد مسائل مالی و تعیین بودجه مشترک، گامی مهم در ایجاد یک رابطه سالم است. وابستگی مالی، می‌تواند به سوء استفاده و سلطه منجر شود. رابطه‌ای که در آن مسائل مالی به درستی مدیریت نشوند، رابطه آسیب‌پذیری خواهد بود.

15. نفوذ رسانه‌ها

رسانه‌ها می‌توانند نقش مهمی در شکل‌گیری الگوهای رفتاری در روابط داشته باشند.فیلم‌ها، سریال‌ها و شبکه‌های اجتماعی اغلب روابطی را به تصویر می‌کشند که در آن یکی از طرفین به طور دائم در حال کنترل طرف دیگر است.این تصاویر می‌توانند باعث شوند که افراد به طور ناخودآگاه این الگوها را در روابط خود تکرار کنند.آگاهی از این نفوذ و تلاش برای انتقادی دیدن رسانه‌ها، گامی مهم در رهایی از الگوهای رفتاری مخرب است.فرد باید به این نکته توجه کند که روابط سالم، بر اساس احترام متقابل، اعتماد و آزادی بنا شده‌اند.

رسانه‌ها، می‌توانند روابط ناسالم را عادی جلوه دهند.

تفکر انتقادی و انتخاب هوشمندانه محتوای رسانه‌ای، ضروری است.رابطه‌ای که بر اساس الگوهای رسانه‌ای بنا شده باشد، رابطه سطحی و غیرواقعی خواهد بود.به دنبال الگوهای سالم و مثبت در روابط باشید.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. خیلی جالب بود این مطلب تو! 😊 من یه مدتی بود درگیر همین حس کنترل شدن در رابطه بودم و همیشه فکر می کردم تقصیر منه که طرف مقابل این رفتارها رو نشون میده. ولی حالا می فهمم موضوع خیلی پیچیده تر از این حرفاست و عوامل مختلفی می تونه داشته باشه. اگر امکانش هست یه مطلب هم درباره این بنویسید که چطور میشه با کسی که این رفتارها رو داره رفتار کرد بدون اینکه رابطه خراب بشه. خوشحال میشم اگر دوستان دیگه هم تجربه هاشون رو به اشتراک بذارن که بدونیم ما تنها نیستیم توی این شرایط. واقعا یه درد مشترکه و نیاز به گفتگو داره 💙

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا